قدیمیسم (برگرفته از واژه عربی قدیم: به معنای کهن). منظری جهانبینی و نوعی ایدئولوژی است که نمایانگر واریانت «سنتگرائی» تاتاری، معطوف به تقدیس و حفظِ شکل تغییر نیافته ارزشهای دینی و اخلاقی، وضعیت جامعه و نهادهای اجتماعی است که در سیر تاریخی توسعهی جامعۀ تاتار صورت یافته است.
قدیمیسم در واکنش به تغییرات یا دورنمای تحولی به وجود آمد که در نیمۀ اول قرن 19 در زندگی اجتماعی-اقتصادی و معنوی-اعتقادی جامعۀ تاتار مشخص گردید. تغییرات ساختاری در جامعه، در ارتباط با نفوذ روابط بورژوازی در روسیه، گرایش عام توسعۀ اجتماعی-اقتصادی را مشروط به شیوه کاپیتالیسم کرده بود، که به نوبۀ خود مستلزم تغییرات ملموس در ذهنیت عامه شد. وضعیت در جامعۀ تاتاری در اوائل قرن 19 دوگانگی ذهنیت عامه را منعکس می کرد که نتیجۀ تعامل دو گرایش: فهم ضرورت تغییرات بنیادین اندیشهای، و حفظ پایه استوار اصولگرایانه اسلام، یعنی قدرت سنت و اسلام بود.
وضعیت اجتماعی ـ سیاسی تاتارها در امپراطوری روسیه، تأثیر شایانی در شکلگیری و گسترش قدیمیسم در جامعۀ تاتار داشت. بعد از آنکه تاتارها حکومت خود را در اواسط قرن 16 از دست دادند و به تبع آن نهادهای سنتیِ سیاسی و دینی از میان رفت ؛ تا حد معینی ثبات جامعه را اسلام تأمین میکرد. بدون رهایی جامعه از آسیبها، اسلام موجب بازسازی و حفظ عناصر ساختار اجتماعی و تداوم فرهنگ سنتی شده بود.
در جامعۀ تاتاری دین توان بقاء بالائی نشان داد و با برعهدهگرفتن مرحله بزرگی از همگرایی اجتماعی، نقش مدافع و نگهبان حاکمیت قانون را داشته است. نهادهای دینی به لحاظ سیاسی و اجتماعی وحدت و آشتی عناصر مختلف را تأمین کرده و امکان خودسازماندهی جامعۀ تاتار را فراهم میساخت. در اوائل قرن 19 در آن نیروهای روشنفکری پدید آمد که به نظرآنها جامعهای که صرفا دارای نهادهای دینی، امکان توسعه کامل و همهجانبه را ندارند. به نظر آنها جنبهی جهانشمولی اسلام، که در آغاز موجب ثبات زندگی اجتماعی بود، به مرور زمان به بخشی از مکانیسم رکود تبدیل شده بود. و مطلقگرایی مؤلفه دینی در فرایند چندجانبه روند همگرایی، منجر به محدودیت شدید، امکان توسعه در زمینه فرهنگی، ایدئولوژیک، و دیگر حوزهای زندگی جامعه شد. همزمان در در بدنه اصلی جامعه، اطمینانی نبود که تحولات جدید منجر به محو شدن اصول سنتی جامعۀ تاتاری نشود که در طول قرنها تمامیت قومی-مذهبی تاتارها را حفظ کرده بود. قدیمیسم دقیقا در چنین دورهای پدیدار شد، که هدف اصلی خود را، مصون نگهداشتن جامعه از تحولات ویرانگر قرار داده بود.
در بنیان قدیمیسم، ایدهای نهفته بود مبنی بر اینکه، که بنیاد جامعه طبیعتا تمامیتی یکپارچه میباشد که دارای ویژگی اندامواره است. این یکپارچگی، که بر پایهی مذهب است، دارای ماهیتی خودکفا و وجودی متعالی است. مهمترین عنصر قدیمیسم باور به ضرورت حفظ سنتهایی است که با خود حکمت اجداد را نمایندگی میکند. که نفی آن میتواند منجر به از بین رفتن تاتارها به مثابه یک جامعۀ قومی-مذهبی گردد. نمایندگان قدیمیسم نه به عقل فردی بلکه به عقل اجتماعی که با تجربۀ نسلهای زیاد به دست آمده، مراجعه میکردند. با ادعای حمایت از سنتها، قدیمیسم فرضیه حفظ میراث به مثابۀ یک کل متحد را طرح میکند و نه در فضاهای جداگانه (مانند محله، خانواده، مراسم دینی و غیره)، بنابراین تغییر هر یک از جنبههای زندگی معنوی جامعه، برای موجودیت کل مخاطرهآمیز است. از ویژگیهای قدیمیسم، شناخت جهان به مثابۀ یک کل همسنخ است که نظام اجتماعی، جزئی از همان نظام جهانی الهی و طبیعی تغییرناپذیر است که هرگونه اخلال در آن، با بازگشت به وضعیت اولیهاش سرانجام مییابد. منظر جهانبینی قدیمیسم، جایگزینی نمیپذیرد: در آنها مشکل انتخاب اصول رفتار وجود ندارد، چرا که آنها یک بار و برای همیشه، به عنوان تنها را ممکن و طبیعی، پذیرفته شدهاند. دیگر صُوَر درک جهان ـ به فرض آنکه موجودیتشان پذیرفته شود ـ نمیتواند محوریتی برای مقایسات باشد، بلکه باعث شکلگیری یک خصومت پایدار نسبت به آنها می شود. به این دلیل، نمایندگان قدیمیسم تمام نوآوریها در حوزۀ روابط فرهنگی ـ اعتقادی و آموزشی را شدیدا مورد انتقاد قرار میدادند؛ از قبیل اصلاحطلبی اسلامی، جدیدیسم و غیره را.
بعد از انقلاب سال 1905-07 در عقاید قدیمیسم، تغییرات معینی در نظر گفته شده بود. اگر قبلا قدیمیسم به باور عدم اخلال در نظام جهان تکیه می کرد، در شرایط تحولات تند و توفانی اما، در وضعیت روسیه آن دوره، نمایندگان قدیمیسم ناچار بودند بپذیرند که انسانِ جامعۀ جدید در برابر گزینههای فراوان اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و غیره قرار گرفته است. به همین مناسبت، وظیفۀ تئوریسینهای قدیمیسم این بود که انسان را به سمت انتخاب درست جهت دهند، نه اینکه در افکار به ارث رسیده از پدران و اجداد نگه دارند. احساس دگرگونیها و تنوع دنیای اجتماعی، نمایندگان قدیمیسم را به این اعتقاد رساند که حمایت از سنت باید اولاً بر رعایت اصول عمومی (مانند اعتبار روحانیون، ضد فردگرایی، اولویت عادات و منافع محلهها) ساخته شود، نه بر کل نظام اجتماعیای که قبلا وجود داشت.
ایدۀ قدیمیسم نزد تاتارها تا سال 1917 گسترش وسیعی داشته است تا جایی که، برای آنان حفظ جامعۀ سنتی در شرایط نبود نهادهای اجتماعی و سیاسی دیگر و فقدان شرایط ساختن آنها، موقعیت فعال خود را از دست نداد. یکی از مهمترین کانونهای تولید ایدههای قدیمیسم، مدارس کهنهروش (قدیمی) بود که از بین آنها مراکز تحصیلی روستاهای قشقار (Кшкар)، ماشقارا (Мачкара)، منگر (Менгер) ، ساتیش (Сатыш)، سابا ـ استان کازان (Саба)، تونتر ـ استان ویاتسک (Тюнтер)، استرلیباش (Стерлибашево)، استرلیتاماق ـ استان اوفا (Стерлитамак) شهرت بیشتری داشتهاند. ایدههای اصلی قدیمیسم در روزنامههای «دین و معیشت» و «بیان الحق» انعکاس مییافت. چهرههای معروفی چون ایشموخممد دینموخممئتف (ایشمحمد دینمحمداف)، گیلیازالدین موخوتدیناف، و حسیناف قدیمیسم را نمایندگی میکردند.
نویسنده: رافیق محمدشین[1]
مقاله دیگر نویسنده: اسلام اروپایی
ترجمه شده به سفارش بنیاد از:
دایرةالمعارف اسلام در سرزمین امپراتوری سابق روسیه (ج5) / با گردآوری و ویراستاری استانیسلاو پروزورف، مشاور علمی اولگ آکیموشکین، ولادیمیر بابرونیکوف، نمایهسازی استانیسلاو پروزورف، ت.ن. ساتپایئوا، مسکو: نگارشهای شرقی، 2012، صص72-74:
Ислам на территории бывшей Российской империи: Энциклопедический словарь. Вып. 5 / Составитель и ответственный редактор С.М.Прозоров. Научные консультанты О.Ф.Акимушкин, B.O.Бобровников. Указатели С.М.Прозоров, Т.Н.Сатпаева. М.: Восточная литература, 2012. с.72-74: ил.
منابع:
1. ولیداف، جمالالدین؛ آثار تحصیلی و نگارشهای تاتارها، مسکو: 1923:
Валидов Дж. Очерк истории образованности и литературы татар. M., 1923;
2. دُوآنئون، استفان؛ قدیمیسم: جزیات جامعه شناسی سنتگرائی مسلمانان در جهان تاتار و در ما ورالنهر (اواخر قرن 18 تا اوائل قرن 20) // اسلام در جهان تاتار: تاریخ و کنون.، کازان: 1997.
Дюдуаньон С. Кадимизм: элементы социологии мусульманского традиционализма в татарском мире и в Мавераннахре (конец XVIII — начало XX вв.) // Ислам в татарском мире: история и современность. Казань, 1997.
3. شرفالدیناف، ز. ت. و خانبیکوف، یا. ای؛ تاریخ تعلیم و تربیت تاتارستان، کازان، 1998:
З. Т. Шарафутдинов, Я. И. Ханбиков. «История педагогики Татарстана». – Казань, 1998.
[1]. رافیق محمدشویچ محمدشین (Ра́фик Мухаме́тшович Мухаме́тшин) متولد 19 فوریه 1955 بورناک ـ تاتارستان. ؛ دارای دکترای علوم سیاسی، پرفسور، عضو انجمن دانشمندان آکادمی علوم جمهوری تاتارستان، مدیر دانشگاه اسلامی روسیه ـ کازان؛ مدیر آکادمی اسلام بلغار (از 2017).